دكتر نادر نوری کرمانشاه

متن مرتبط با «داستان» در سایت دكتر نادر نوری کرمانشاه نوشته شده است

داستان پیازوپارین

  • برف زمستانی وقت خود را صرف بستن  راههای روستا کرده بود .  از چاه گرفته تا چاله همه جا را ماله کشیده بود مردم هم  در بن بست خانه هایشان به ناچاردسته به دسته درها بسته  همه نشسته .   زائویی از زانو به پایین , پایش  پفیده  و آماسیده از درد داد می زد . با مداد همسرش به زحمت زنگ زد  که نه راه آمدن داریم و نه شکیب بی خیال نشستن .  نافذ فکری بکن  و دری بگشا به رویم . " کدام در بزنم چاره از کجا جویم  ؟" چون چنین شنیدم هیچ چاره ندیدم جز اینگه بگویم هر 4 ساعت پیاز خامی بخورد تا راهداران  بیایند  و راه را بگشایند .  غروب که راه باز و به شهررسیده بودند بی درنگ در اورژانش انوکساپارین را برای زائو  آغازیده بودند . پرستاران بخش چون داستان را شنیدند  بر این چنین  چاره ی نجات بخشی   پیازوپارین نام نهادند . _________ دکتر نادر نوری  ( نافذ )  + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۰/۱۱/۰۹ ساعت ۱۰:۱ ق.ظ توسط دكتر نادر نوری ( نافذ)  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها