داستان پیازوپارین

ساخت وبلاگ

برف زمستانی وقت خود را صرف بستن  راههای روستا کرده بود .  از چاه گرفته تا چاله همه جا را ماله کشیده بود
 مردم هم  در بن بست خانه هایشان به ناچاردسته به دسته درها بسته  همه نشسته .  
 زائویی از زانو به پایین , پایش  پفیده  و آماسیده از درد داد می زد . 
با مداد همسرش به زحمت زنگ زد  که نه راه آمدن داریم و نه شکیب بی خیال نشستن .
  نافذ فکری بکن  و دری بگشا به رویم . " کدام در بزنم چاره از کجا جویم  ؟"
 چون چنین شنیدم هیچ چاره ندیدم جز اینگه بگویم هر 4 ساعت پیاز خامی بخورد تا راهداران  بیایند  و راه را بگشایند . 
 غروب که راه باز و به شهررسیده بودند بی درنگ در اورژانش انوکساپارین را برای زائو  آغازیده بودند .
 پرستاران بخش چون داستان را شنیدند  بر این چنین  چاره ی نجات بخشی   پیازوپارین نام نهادند . 
_________
 دکتر نادر نوری  ( نافذ ) 

+ نوشته شده در شنبه ۱۴۰۰/۱۱/۰۹ ساعت ۱۰:۱ ق.ظ توسط دكتر نادر نوری ( نافذ)  | 

دكتر نادر نوری کرمانشاه ...
ما را در سایت دكتر نادر نوری کرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mnaadernoorya بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 20:38